داستان هایی از دست سازها



این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


داستان دست سازها سالها بود که برای من حضور داشت با توجه به این که هنرهای تجسمی ارثه ای بود که من در اون فعالیت داشتم و در ضمینه های مختلفی فعالیت کرده بودم ، 

حفظ ارتباط انسان امروزی با محصولاتی که با دستانش میتونه تولید کنه و روح دمیده در آن آثار و چرخه تاثیر تولیدات دست ساز بر کیفیت زندگی افراد به ویژه ن  سر آغاز پروژه های هند کرفت بود . 

طراحی کارگاه هایی که دست سازه هایی ساده در آن آموزش داده میشد و هدف توجه به ارتباط دست و ذهن و ارتباط جمعی در پروسه انجام کار بود که به شیوه کانسیل انجام میشد . 

در این سالها د رطی سفراتی که به مناطق مختلف ایران داشتم تحت تاثیر این ارتباط در میان بومیان قرار گرفتم و در صدد بر آمدم تا بر این موضوع توجه بیشتری کنم و به دلیل اهمیت ویژه ای که کار با دست برای من داشته پروژه داستان هایی از دست سازه ها را شروع کردم . 

درخلال این پروژه مسیری روان را برگزیدم تا انرژی درونی ام را در ارتباط با پروژه حفظ کنم  

به دنبال ریشه ها رفتن و داستان های بومیان همیشه بخش جذابی از زندگی من بوده که در طول سفرهایم به آنها میپردازم .

چرخه ی سبک زندگی من در مکان ها و زمان های به طور سحر آمیز ی شکل میگیره با  کسانی که هر کدام در این زیست چند ساله نقشی ایفا کرده اند ، حتی بعضا بدون این که بدانند .

داستان سفر به کرمان و شروع  پروژه پته دوزی ن حاشیه کویر های مرکزی ایران

مدتی بود که بر روی ابعاد مختلف و پتانسیل های موجود صنایع دستی در ایران کار میکردم به عنوان یک پروژه اقتصادی و فرهنگی با دوستان زیادی م کردم . نمیدونستم از کدوم منطقه شروع کنم  ، دچار تهران نشینی و وسواس های کاری هم شده بودم این که همه چیز باید پرفکت باشه اجازه نمیداد که شروع کنم ، به این نتیجه رسیدم که اجازه بدم ببینم کجا منو صدا میکنه و فرا میخونه . 

نزدیک سفر ecn ام بود و نشانه ها میگفت که دایره رایره ، من باید برم سراغ سوزن دوزی های که فرم گرد دارن که بتونم برای کمک هزینه های سفرم به آلمان ببرم . 

در همین اوضا احوال یاد چند تا از دوستام افتادم که چند سال پیش از تهران رفتن به روستایی تاریخی به اسم میمند و اونجا یه اکو لاژی راه انداختند . باهاشون تماس گرفتم و قرار شد که برم پیششون و از نزدیک مشاهده و بررسی کنم سبک زندگیشون رو . 

کولم رو بستم و یه بلیط قطار به کرمان گرفتم و راهی سفر شدم .برای من همیشه وقتی کولمو میبندم و میدونم که دیگه مطمعنا دارم میرم به جایی دچار شعف میشم ،در تمام مسیر انرژی عجیبی درونم در جریان بود که احساس میکردم من دارم به دنبال ریشه هایی میرم که امروز بسیار ارزشمنده هستند . به کرمان رسیدم و برای این که فضا رو کمی مشاهده کنم تو نقشه نگاه کردم و یه باغی پیدا کردم که بتونم برای ساعاتی درش بشینم و فضا رو درک کنم  . به باغ موزه هرندی رفتم ، اول شروع کردم موزه سازها رو دیدم که خیلی برام جذاب بود و جالبترین بخشش عکس هایی از ن نوازنده ساز در دوره ی ناصری و قاجار بود.

عصر روز اول به سمت میمند حرکت کردم و شب رسیدم . 

شب رو در اقامتگاه بومگردی میمندمون موندم و صبح که بیدار شدم با تصویر زیبا و بی نظیر روستا مواجه شدم . تقریبا ده روز میمند موندم و تو کارای اقامتگاه به بچه ها کمک کردم و تو این مدت به شهر بابک رفتم و با زهرا خانم که معلم پته دوزی دوستم بود آشنا شدم و جزئیات پته دوزی رو کم کم فهمیدم و به زیبایی این کار سوزن دوزی بومی منطقه کرمان علاقه مند تر شدم .

از طریق دوستان میمندمون با گروه گوجینو آشنا شدم این آغازی بود برای به حقیقت پیوستن رویاهایی که در این مسیر در سر داشتم .

این گروه سازمان یافته متشکل از حدود 80 خانم که در حاشیه ی روستاهای کویر مرکزی ایران زندگی میکردند و بخشی از فروش کارهای پته دوزیشون رو برای احیای قنات هاشون اختصاص میدادن .

من از شهر بابک به کرمان اومدم و از اونجا راهی شهداد شدم ، با فریبا که در واقع سرپرست گروه بود ارتباط گرفته بودم و مشتاقانه منتظر دیدنش بودم .

یه بومگردی در شریف آباد بود که من شب اول رو در اونجا اقامت راشتم . 

تقریبا برای همه عجیب بود که یه زن تنها اونجا چی کار میکنه و چطور اصلا امکان پذیره تنهایی سفر کردن .

فریبا اومد با پسرش آرش که تقریبا سه ساله بود و بسیار شیطون . با هم نشستیم گپ زدیم و من از دلم براش گفتم که چقدر دوست دارم بیشتر بدونم از این کاری که میکنن و چقدر خوش حالم که پیداشون کردم . فرداش با هم رفتیم بقیه اعضای گروه رو بهم معرفی کرد و باهاشون آشنا شدم . 

در واقع اغصا اصلی دختران جوان روستا بودن که من به شدت باهاشون ارتباط برقرار کردم و بسیار دوست داشتنی بودن با این که اوایل خیلی براشون عجیب بودم و سخت بود براشون ارتباط گرفتن ولی کم کم خنده هاشون رو که میدیدم میفهمیدم که داریم به هم نزدیک میشیم .

من یک هفته  در روستا موندم ، فریبا و دخترا تو این چند روز باهام همراهی کردن که من بتونم مستنداتی تهیه کنم و 

چیزی که خیلی در رابطه با این گروه من رو تحت تاثیر قرار داد این بود که این زن ها اهمیت آب رو فهمیده بودند و تلاش اونها برای مراقبت از زیست بومشون اون هم از طریق فروش کارهای دستشون مسیر بسیار پر اهمیت و قابل تحسینی هست از نظر من .

اون روزها احساس میکردم درست همون جایی هستم که باید باشم ، من حس میکردم عمق درون کویر نشینانی که با انرژی نشون محافظت میکردند از زمین از آب از نخلستون ها با مهر با امید با دستهاشون و من دوست داشتم فقط در معرضشون باشم و مشاهده کنم و قدر دانی و کمک به هموار تر شدن این مسیر .

شبهایی که در شریف آباد موندم و این سفر تنهایی برام بسیار پر اهمیت و لذت بخش بود چون به شدت حس میکردم دارم رویاهامو زندگی میکنم . مسیری که سالها به فکرش بودم و تو اون لحظات اتفاق افتاده بود . 

تصمیم گرفتم تمام تلاشم رو بکنم که به این روند و این مسیر کمک کنم و بی شک من خودم رو هم بخشی از مسیر میبینم .

من معمولا به نشانه ها در مسیرم دقت میکنم و حسشون میکنم و بهشون میپردازم ، قبل از این که به این سفر بیام چند ماهی بود که منتظر اومدن جواب ویزام بودم . من دعوت شده بودم به ECN ( Eroupian Council Network در آلمان . یه سفر ده روزه و دیدار با آدم هایی که روح زندگی رو درک میکنند 

 

 

 


داستان دست سازها سالها بود که برای من حضور داشت با توجه به این که هنرهای تجسمی ارثه ای بود که من در اون فعالیت داشتم و در ضمینه های مختلفی فعالیت کرده بودم ، 

حفظ ارتباط انسان امروزی با محصولاتی که با دستانش میتونه تولید کنه و روح دمیده در آن آثار و چرخه تاثیر تولیدات دست ساز بر کیفیت زندگی افراد به ویژه ن  سر آغاز پروژه های هند کرفت بود . 

طراحی کارگاه هایی که دست سازه هایی ساده در آن آموزش داده میشد و هدف توجه به ارتباط دست و ذهن و ارتباط جمعی در پروسه انجام کار بود که به شیوه کانسیل انجام میشد . 

در این سالها د رطی سفراتی که به مناطق مختلف ایران داشتم تحت تاثیر این ارتباط در میان بومیان قرار گرفتم و در صدد بر آمدم تا بر این موضوع توجه بیشتری کنم و به دلیل اهمیت ویژه ای که کار با دست برای من داشته پروژه داستان هایی از دست سازه ها را شروع کردم . 

درخلال این پروژه مسیری روان را برگزیدم تا انرژی درونی ام را در ارتباط با پروژه حفظ کنم  

به دنبال ریشه ها رفتن و داستان های بومیان همیشه بخش جذابی از زندگی من بوده که در طول سفرهایم به آنها میپردازم .

چرخه ی سبک زندگی من در مکان ها و زمان های به طور سحر آمیز ی شکل میگیره با  کسانی که هر کدام در این زیست چند ساله نقشی ایفا کرده اند ، حتی بعضا بدون این که بدانند .

داستان سفر به کرمان و شروع  پروژه پته دوزی ن حاشیه کویر های مرکزی ایران

مدتی بود که بر روی ابعاد مختلف و پتانسیل های موجود صنایع دستی در ایران کار میکردم به عنوان یک پروژه اقتصادی و فرهنگی با دوستان زیادی م کردم . نمیدونستم از کدوم منطقه شروع کنم  ، دچار تهران نشینی و وسواس های کاری هم شده بودم این که همه چیز باید پرفکت باشه اجازه نمیداد که شروع کنم ، به این نتیجه رسیدم که اجازه بدم ببینم کجا منو صدا میکنه و فرا میخونه . 

نزدیک سفر ecn ام بود و نشانه ها میگفت که دایره رایره ، من باید برم سراغ سوزن دوزی های که فرم گرد دارن که بتونم برای کمک هزینه های سفرم به آلمان ببرم . 

در همین اوضا احوال یاد چند تا از دوستام افتادم که چند سال پیش از تهران رفتن به روستایی تاریخی به اسم میمند و اونجا یه اکو لاژی راه انداختند . باهاشون تماس گرفتم و قرار شد که برم پیششون و از نزدیک مشاهده و بررسی کنم سبک زندگیشون رو . 

کولم رو بستم و یه بلیط قطار به کرمان گرفتم و راهی سفر شدم .برای من همیشه وقتی کولمو میبندم و میدونم که دیگه مطمعنا دارم میرم به جایی دچار شعف میشم ،در تمام مسیر انرژی عجیبی درونم در جریان بود که احساس میکردم من دارم به دنبال ریشه هایی میرم که امروز بسیار ارزشمنده هستند . به کرمان رسیدم و برای این که فضا رو کمی مشاهده کنم تو نقشه نگاه کردم و یه باغی پیدا کردم که بتونم برای ساعاتی درش بشینم و فضا رو درک کنم  . به باغ موزه هرندی رفتم ، اول شروع کردم موزه سازها رو دیدم که خیلی برام جذاب بود و جالبترین بخشش عکس هایی از ن نوازنده ساز در دوره ی ناصری و قاجار بود.

عصر روز اول به سمت میمند حرکت کردم و شب رسیدم . 

شب رو در اقامتگاه بومگردی میمندمون موندم و صبح که بیدار شدم با تصویر زیبا و بی نظیر روستا مواجه شدم . تقریبا ده روز میمند موندم و تو کارای اقامتگاه به بچه ها کمک کردم و تو این مدت به شهر بابک رفتم و با زهرا خانم که معلم پته دوزی دوستم بود آشنا شدم و جزئیات پته دوزی رو کم کم فهمیدم و به زیبایی این کار سوزن دوزی بومی منطقه کرمان علاقه مند تر شدم .

از طریق دوستان میمندمون با گروه گوجینو آشنا شدم این آغازی بود برای به حقیقت پیوستن رویاهایی که در این مسیر در سر داشتم .

این گروه سازمان یافته متشکل از حدود 80 خانم که در حاشیه ی روستاهای کویر مرکزی ایران زندگی میکردند و بخشی از فروش کارهای پته دوزیشون رو برای احیای قنات هاشون اختصاص میدادن .

من از شهر بابک به کرمان اومدم و از اونجا راهی شهداد شدم ، با فریبا که در واقع سرپرست گروه بود ارتباط گرفته بودم و مشتاقانه منتظر دیدنش بودم .

یه بومگردی در شریف آباد بود که من شب اول رو در اونجا اقامت راشتم . 

تقریبا برای همه عجیب بود که یه زن تنها اونجا چی کار میکنه و چطور اصلا امکان پذیره تنهایی سفر کردن .

فریبا اومد با پسرش آرش که تقریبا سه ساله بود و بسیار شیطون . با هم نشستیم گپ زدیم و من از دلم براش گفتم که چقدر دوست دارم بیشتر بدونم از این کاری که میکنن و چقدر خوش حالم که پیداشون کردم . فرداش با هم رفتیم بقیه اعضای گروه رو بهم معرفی کرد و باهاشون آشنا شدم . 

در واقع اغصا اصلی دختران جوان روستا بودن که من به شدت باهاشون ارتباط برقرار کردم و بسیار دوست داشتنی بودن با این که اوایل خیلی براشون عجیب بودم و سخت بود براشون ارتباط گرفتن ولی کم کم خنده هاشون رو که میدیدم میفهمیدم که داریم به هم نزدیک میشیم .

من یک هفته  در روستا موندم ، فریبا و دخترا تو این چند روز باهام همراهی کردن که من بتونم مستنداتی تهیه کنم و 

چیزی که خیلی در رابطه با این گروه من رو تحت تاثیر قرار داد این بود که این زن ها اهمیت آب رو فهمیده بودند و تلاش اونها برای مراقبت از زیست بومشون اون هم از طریق فروش کارهای دستشون مسیر بسیار پر اهمیت و قابل تحسینی هست از نظر من .

اون روزها احساس میکردم درست همون جایی هستم که باید باشم ، من حس میکردم عمق درون کویر نشینانی که با انرژی نشون محافظت میکردند از زمین از آب از نخلستون ها با مهر با امید با دستهاشون و من دوست داشتم فقط در معرضشون باشم و مشاهده کنم و قدر دانی و کمک به هموار تر شدن این مسیر .

شبهایی که در شریف آباد موندم و این سفر تنهایی برام بسیار پر اهمیت و لذت بخش بود چون به شدت حس میکردم دارم رویاهامو زندگی میکنم . مسیری که سالها به فکرش بودم و تو اون لحظات اتفاق افتاده بود . 

تصمیم گرفتم تمام تلاشم رو بکنم که به این روند و این مسیر کمک کنم و بی شک من خودم رو هم بخشی از مسیر میبینم .

من معمولا به نشانه ها در مسیرم دقت میکنم و حسشون میکنم و بهشون میپردازم ، قبل از این که به این سفر بیام چند ماهی بود که منتظر اومدن جواب ویزام بودم . من دعوت شده بودم به ECN ( Eroupian Council Network در آلمان . یه سفر ده روزه و دیدار با آدم هایی که روح زندگی رو درک میکنند .

داستان این سفر از اونجایی شروع شد که من یه ورکشاپ شرکت کرده بدم در ترکیه که به شیوه کانسیل برگذار میشد و اونجا با کانسیل آشنا شدم بعد که برگشتم سونیا یک گروه در تهران رو بهم معرفی کرد که ترینیگ های قبلی رد ایران رو شرکت کرده بودن ودر ادامه سه شنبه های هر هفته کانسیل هفتگی برگذار میکردند . 

 

 

 


طرح ها و نقوش پته های کرمان هر کدام بر گرفته از ابعاد مختلف طبیعت هستند ، فرم دایره که بیانگر خورشید است که در مرکز قرار دارد ، گل های باغ های ایرانی ،  درختان سرو که در کنار هم چیده شده اند ، 

چرخه و فرم دایره که در هر کدام چندین بار تکرار شده ، 

فرم دایره که بیانگر نگی و حرکت هست  ، نشانه ی منبع گرما مثل فرم خورشید و طرح هایی که در آن ستاره های آسمان کویر به تصویر در آمده اند .  

اسرار نهفته در طرح های پته ها که ن حاشیه کویر هر کدام داستان خود را نیز هنگام دوختنش به آن اضافه میکنند . 

و حلقه های آبی رنگ که بیانگر اهمیت آب در آن منطقه هستند ، فرم های دوار دایره که بیانگر رمل های کویرند .

و صدها داستان نهفته در  تاریخ این طرح ها 

 


پروژه دست سازه ها 

داستان دست سازها سالها بود که برای من پر رنگ بود و تجربیاتی در این ضمینه داشتم  با توجه به این که هنرهای تجسمی یکی  ارثه هایی است  که من در اون فعالیت میکنم .

حفظ ارتباط انسان امروزی با محصولاتی که با دستانش میتونه تولید کنه و روح دمیده در آن آثار و چرخه تاثیر تولیدات دست ساز بر کیفیت زندگی افراد به ویژه ن به عنوان جنسی که نقش پر رنگی در جوامع دارند ،  سر آغاز پروژه های صنایع دستی بود . 

شروع این پروژه با  طراحی کارگاه هایی بود  که دست سازه هایی ساده در آن آموزش داده میشد و هدف توجه به ارتباط دست و ذهن و ارتباط جمعی در پروسه انجام کار بود که به شیوه کانسیل انجام میشد .   

 

درطی سفراتی که به مناطق مختلف ایران داشتم ، تحت تاثیر این ارتباط در میان بومیان قرار گرفتم و در صدد بر آمدم تا بر این موضوع توجه بیشتری کنم و به دلیل اهمیت ویژه ای که کار با دست برای من داشته پروژه داستان هایی از دست سازه ها را شروع کردم .   درخلال این پروژه از داستان ارتباطم با این گروه ها میگم و کمک میکنم تا فضایی ایجاد شود برای  حفظ این ریشه های ارزشمند  و  رشد و ترویج این سبک زندگی و ارائه محصولاتی که حاضل این پروژه ها هست . 

داستان ن حاشیه کویر

 پروژه پته دوزی ن حاشیه کویر های مرکزی ایران:


 

مدتی بود که بر روی ابعاد مختلف و پتانسیل های موجود صنایع دستی در ایران کار میکردم به عنوان یک پروژه اقتصادی و فرهنگی با دوستان زیادی م کردم.

 نمیدونستم از کدوم منطقه شروع کنم  ، دچار تهران نشینی و وسواس های کاری هم شده بودم، این که همه چیز باید پرفکت باشه اجازه نمیداد که شروع کنم ، به این نتیجه رسیدم که اجازه بدم ببینم کجا منو صدا میکنه و فرا میخونه .

  در  همین اوضا احوال یاد چند تا از دوستام افتادم که چند سال پیش از تهران رفتن به روستایی تاریخی به اسم میمند و اونجا یه اکو لاژی راه انداختند . باهاشون تماس گرفتم و قرار شد که برم پیششون و از نزدیک مشاهده و بررسی کنم سبک زندگیشون رو .   کولم رو بستم و یه بلیط قطار به کرمان گرفتم و راهی سفر شدم .برای من همیشه وقتی کولمو میبندم و میدونم که دیگه مطمعنا دارم میرم به جایی دچار شعف میشم ،در تمام مسیر انرژی عجیبی درونم در جریان بود که احساس میکردم من دارم به دنبال ریشه هایی میرم که امروز بسیار ارزشمنده هستند . به کرمان رسیدم و برای این که فضا رو کمی مشاهده کنم تو نقشه نگاه کردم و یه باغی پیدا کردم که بتونم برای ساعاتی درش بشینم و فضا رو درک کنم  . به باغ موزه هرندی رفتم ، اول شروع کردم موزه سازها رو دیدم که خیلی برام جذاب بود و جالبترین بخشش عکس هایی از ن نوازنده ساز در دوره ی ناصری و قاجار بود.  عصر روز اول به سمت میمند حرکت کردم و شب رسیدم .   شب رو در اقامتگاه بومگردی میمندمون موندم و صبح که بیدار شدم با تصویر زیبا و بی نظیر روستا مواجه شدم . تقریبا ده روز میمند موندم و تو کارای اقامتگاه به بچه ها کمک کردم و تو این مدت به شهر بابک رفتم و با زهرا خانم که معلم پته دوزی دوستم بود آشنا شدم و جزئیات پته دوزی رو کم کم فهمیدم و به زیبایی این کار سوزن دوزی بومی منطقه کرمان علاقه مند تر شدم .  از طریق دوستان میمندمون با گروه گوجینو آشنا شدم این آغازی بود برای به حقیقت پیوستن رویاهایی که در این مسیر در سر داشتم .  این گروه سازمان یافته متشکل از حدود 80 خانم که در حاشیه ی روستاهای کویر مرکزی ایران زندگی میکردند و بخشی از فروش کارهای پته دوزیشون رو برای احیای قنات هاشون اختصاص میدادن .  من از شهر بابک به کرمان اومدم و از اونجا راهی شهداد شدم ، با فریبا که در واقع سرپرست گروه بود ارتباط گرفته بودم و مشتاقانه منتظر دیدنش بودم .  یه بومگردی در شریف آباد بود که من شب اول رو در اونجا اقامت راشتم .   تقریبا برای همه عجیب بود که یه زن تنها اونجا چی کار میکنه و چطور اصلا امکان پذیره تنهایی سفر کردن .  فریبا اومد با پسرش آرش که تقریبا سه ساله بود و بسیار شیطون . با هم نشستیم گپ زدیم و من از دلم براش گفتم که چقدر دوست دارم بیشتر بدونم از این کاری که میکنن و چقدر خوش حالم که پیداشون کردم . فرداش با هم رفتیم بقیه اعضای گروه رو بهم معرفی کرد و باهاشون آشنا شدم .   در واقع اعضای اصلی دختران جوان روستا بودن که من به شدت باهاشون ارتباط برقرار کردم و بسیار دوست داشتنی بودن با این که اوایل خیلی براشون عجیب بودم و سخت بود براشون ارتباط گرفتن ولی کم کم خنده هاشون رو که میدیدم میفهمیدم که داریم به هم نزدیک میشیم .  من یک هفته  در روستا موندم ، فریبا و دخترا تو این چند روز باهام همراهی کردن که من بتونم مستنداتی تهیه کنم و   چیزی که خیلی در رابطه با این گروه من رو تحت تاثیر قرار داد این بود که این زن ها اهمیت آب رو فهمیده بودند و تلاش اونها برای مراقبت از زیست بومشون اون هم از طریق فروش کارهای دستشون مسیر بسیار پر اهمیت و قابل تحسینی هست از نظر من .  اون روزها احساس میکردم درست همون جایی هستم که باید باشم ، من حس میکردم عمق درون کویر نشینانی که با انرژی نشون محافظت میکردند از زمین از آب از نخلستون ها با مهر با امید با دستهاشون و من دوست داشتم فقط در معرضشون باشم و مشاهده کنم و قدر دانی و کمک به هموار تر شدن این مسیر .  شبهایی که در شریف آباد موندم و این سفر تنهایی برام بسیار پر اهمیت و لذت بخش بود چون به شدت حس میکردم دارم رویاهامو زندگی میکنم . مسیری که سالها به فکرش بودم و تو اون لحظات اتفاق افتاده بود .   تصمیم گرفتم تمام تلاشم رو بکنم که به این روند و این مسیر کمک کنم و بی شک من خودم رو هم بخشی از مسیر میبینم .  

روز آخر تعدادی از این پته ها رو که خیلی به نظرم طرح هاشون زیبا بود از این گروه مهربون خریدم که بتونم جاهایی ببرم و رو فروششون کار کنم ، 

این پته ها با من تا آلمان اومدن و تقدیم به آدم های نازنینی شدن که از این حرکت و این پروژه حمایت کردند با خریدشون و من تونستم این پته ها رو به عنوان نشانی از فرهنگ بومی خودم به جهانیان معرفی کنم  و العان آدم های زیادی هستن که گاها از جاهای مختلف دنیا برام عکس میفرستن و ابراز خوش حالی میکنن از داشتن یکی از این پته ها . 

این پروژه هر روز با من زندگی میکنه و بزرگ میشه . 

برای من این داستانی از ارتباط ما آدم ها با هم و با محیط زیستمونه و حمایت از هم در این پروسه . چرخه ی حمایتی که به همه خدمت میکنه . 

 


مکرمه بافی کاربردهای بسیار زیادی در محیط زندگی شما میتونه داشته باشه .

پارتیشن مکرمه که یکی از محصولات مکرمه بافی است میتونه یه شما کمک کنه که فضاها  رو از هم جدا کنید با یک بافت زیبای متحرک بدون استفاده از متریال های مصنوعی و ناسازگار با محیط زیست.

برای اطلاعات بیشتر میتونید به مطلب مکرمه بافی 

http://sarazaade.com/?p=250 مراجعه کنید.

قیمت محصول : 90t-150t


زنبیل های مکرمه محصولات خوبی هستند برای سبک های زندگی سالم که به کاهش مصرف پلاستیک شما کمک میکنند . 

کافیه که یکی از این زنبیل ها همیشه همراه خودتون داشته باشین که بتونین خرید هاتون رو بزارین توش و مجبور به استفاده از کیسه های مشمایی نشید .

برای اطلاعات بیشتر میتونید به مطلب مکرمه بافی 

http://sarazaade.com/?p=250 مراجعه کنید.

قیمت محصول : 45t- 75t

 


آویزها و دست بافتهای مکرمه از جمله بافت های گره ای کاربردی و تزیینی هستند.

آویز گلدان مکرمه مناسب انواع گلها و گیاهان آپارتمانی است . 

برای اطلاعات بیشتر میتونید به مطلب مکرمه بافی 

http://sarazaade.com/?p=250 مراجعه کنید.

قیمت محصول : 75t-120t 


دست سازهای گردویی که از پوست گردو تهیه میشوند . با طبیعت سازگاز هستند .

شیکر گردویی یکی از محصولاتی هست که به شما کمک میکنه ریتم رو تمرین کنین و کوچیک بودنش میتونه کمک کنه که همیشه همراهتون باشه وهمینطور هدیه خوبی به بچه ها و بزگایی هست که روح کودکانه دارند. 

قیمت این محصول : 10t - 20t 

برای اطلاعات بیشتر میتونید به مطلب سبک بازیافتی  

http://sarazaade.com/?p=414 مراجعه کنید.


دست سازهای نارگیلی از محصولات بسیار مناسب و باز گرفته شده از طبیعت هستند .

کاسه های نارگیلی ، یکی از محصولاتی هستند که از پوست نارگیل درست میشود.

کاربرد : کاسه سبک برای سفر ، برای ریختن چیزهای خشک مثل انواع آجیل و خشکبار ، گلهای خشک ، ابزار کار و .

قیمت این محصول 25t - 50t 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها